هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » اردلان سرفراز »مستی
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:25 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

مستی

مستی ام درد منو دیگه دوا نمی کنه
 غم با من زاده شده منو رها نمی کنه
 منو رها نمی کنه منو رها نمی کنه
 شب که از راه می رسه غربت هم باهاش میاد
توی کوچه های شهر باز صدای پاش میاد
 من غمای کهنمو ور می دارم که توی میخونه ها جا بذارم
 می بینم یکی میاد از میخونه زیر لب مستونه آواز می خونه
مستی ام درد منو دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده منو رها نمی کنه
منو رها نمی کنه منو رها نمی کنه
گرمی مستی میاد توی رگ های تنم
 می بینم دلم می خواد با یکی حرف بزنم
کی میاد به حرفای من گوش بده
آخه من غریبه هستم با همه
یکی آشنا میاد به چشم من
ولی از بخت بدم اونم غمه
مستی ام درد منو دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده منو رها نمی کنه
خسته از هر چی که بود
خسته از هر چی که هست
راه می افتم که برم
مثل هر شب مست مست
باز دلم مثل همیشه خالیه
باز دلم گریه ی تنهایی می خواد
بر می گردم تا ببینم کسی نیست
می بینم غم داره دنبالم میاد
مستی ام درد منو
دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده منو رها نمی کنه
منو رها نمی کنه منو رها نمی کنه
منو رها نمی کنه منو رها نمی کنه